پسرک 12 ساله در خانه فساد!


یک روز پسری دوازده ساله که لاک پشت مرد ه ای را که ماشین از رویش

رفته بود را با نخ می کشیدوارد یکی از خانه های "فساد" اطراف آمستردام

شد و گفت: - من می خواهم با یکی از خانم ها سکس داشته باشم.

پول هم دارم و تا به مقصودم نرسم از اینجا نمی روم

گرداننده آنجا که همه "مامان" به او می گفتند و کاری با اخلاقیات و اینجور

حرفها نداشت اندکی فکر کرد و گفت: - باشه یکی از دخترها رو انتخاب کن

 
پسر پرسید: هیچکدامشان بیماری مسری که ندارند؟
"مامان" گفت: نه ندارند

پسر که خیلی زبل بود گفت:
- تحقیق کردم و شنیدم همه آنهایی که با لیزا میخوابند بعدش باید

یک آمپول بزنند. من هم لیزا را میخواهم

اصرار پسرک و پول توی دستش باعث شد که "مامان" راضی بشه.

 در حالی که لاک پشت مرده را می کشید وارد اتاق لیزا شد .

ده دقیقه بعد آمد بیرون و پول را به "مامان" داد و می خواست بیرون برود

که "مامان" پرسید:

- چرا تو درست کسی را که بیماری مسری آمیزشی دارد را انتخاب کردی؟

پسرک با بی میلی جواب داد:

- امروز عصر پدر و مادرم میروند رستوران و یک خانمی که کارش نگهداری

بچه هاست و بهش کلفت میگیم میاد خونه ما تا من تنها نباشم..

این خانم امشب هم مثل همیشه حتما با من خواهد خوابید و کارهای بد

با من خواهد کرد. در نتیجه این بیماری آمیزشی به او هم سرایت خواهد

کرد بعدا که پدر و مادرم از رستوران برگشتند پدرم با ماشینش کلفت را

به خونه اش میرسونه و طبق معمول تو راه ترتیب اونو خواهد داد و بیماری

به پدرم سرایت خواهد کرد وقتی برگشت آخر شب پدرم و مادرم با هم

اختلاط خواهند کردو در نتیجه مادرم هم مبتلا خواهد شد.

فردایش که پستچی میاد طبق معمول مادرم و پستچیه قاطی همدیگر

خواهند شد هدفم مبتلا کردن این پستچی پست فطرت هست که با

ماشینش روی لاک پشتم رفت و اونو کشت.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد